گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

شکر

خیلی کم غمگین میشم خیلی کم دلم میگیره تو راه برگشت به خونه دستمو به شیشه ماشین میکشیدمو زیر لب به خدا میگفتم چرا؟؟؟!!!؟؟؟همون لحظه بود که باورتون نمیشه یه ماشین عروس جلو ما کنترل ماشینشو از دست داد و با سرعت از روی جدول بلند شد و یه ملق زد:(...عروس بنده خدا اومد پایین و گریه میکرد و جیغ میزد داماد رو بردن بیمارستان....راستشو بخواید عین فیلمای تلویزیونی شده بود!!! وقتی دور شدیم البته بعد از یه توقف کوتاه ....دوباره دستمو به شیشه ماشین کشیدم و گفتم خدایا شکرت!!! گاهی غم های کوچیکم در نظرم چقدر بزرگن ولی وقتی غم دیگران رو میبینی....میفهمی اینقدرها هم نباید کم آورد!!!! امیدوارم چیزی نشده باشه و صحیح و سالم به آغوش تازه عروسش برگرده:)..ولی هنوز دلم گرفته...دست من نیست دست دلمه که داره هم منو هم خودشو عذاب میده:(

+جایی می رسد که آدم دست به خودکشـــی می زند،نــه اینــکه یک تــیغ بردارد رگــش را بزنـــد...نــه!قیـــد احســـاسش را مـــی زنـد.