گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

خودم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حرف آخر

امروز کلی دوییدم ...عشخم اینه صبا بدووم ! ینی وختی میدوم ، روحم پرواز میکنه !!!

کلاً ورزش نیمی از زندگی منه ! ولی دوییدن صبح را به شما هم میهنان عزیزم توصیه میکنم!

:)))))) ینی خودم با پیام صبحگاهیم حال وَکِردم...

احتمال به 99% آخـــــــــــــــــــــرین پِستِ منِ تو سال 91 ...

برای همین سال خوبی رو براتون آرزو میکنم و البته تعطیلات بیتری ...

از عکس کم استفاده میکنم ولی نه که اکثرِ دوستام هفتادی هستن و از من بچه ترن !

گفتیم یه دونه عکس بهشون عیدی بدیم :دی ...اونم زیاده واسه شما دهه هفتادیا :))

بابت این جمله آخر معذرت نموخام

دوج دالید عجیجای خاله :)))عکس لو ؟؟؟!!!

ایجالا عیدی قاقالی لی کلی بگیلید ... 

اینم واسه دهه شصتیا که در طول سالیان گذشته بهشون ظلم ها شده !!!

Mitarsam


من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم


حسین پناهی

پ.ن:

داشتم یه نگاه به چرکنویس هام میکردم که دیدم خیلی حرفها داشتم که نتونستم اینجا انتشار بدم ..

حالا موندم که چرا ؟؟؟

اینجا که کسی منو نه میشناسه و نه دیده و نه میبینه ...در حد همین وبلاگ نویسی هستش !!

پس چرا دل انتشارشو نداشتم ؟؟؟؟؟


نمیدونم

امروز صب واسه کار بانکی رفتم عباس آباد ..نمایشگاه های توپی این قسمت از تهران هست !!!

من کلاً آهن پرست نیستم ولی به شدت ماشین رو دوست دارم :)

خعلی خوب میشد یه شاگرد نمایشگاه منو میگرفت :)))

هر روز با یه ماشین می اُمد دنبالم ...به به :دی


امروز صبح تو ماشین به طور خیلی اتفاقی و بسیار به ندرت رادیو گوش دادیم !!!

عاقا یکی نیست بگه چرا چرت میگید :|

چطور مردم میتونن دل خوش باشن ...چطور مردم میتونن مسافرت برن و خوش بگذرونن!!!

اونی حرف منو درک میکنه که درد مردمِ متوسط به پایین رو یا مثِ من دیدن و یا تجربه کردن :|

غیر این باشه نمیتونی درک کنی ...قول شرف میدم نمیتونی ...

محاله تا توی اون محیط نباشی نمیتونی درک واقعی داشته باشی...

وای که چقدر مردم ایران این تحریمات و فقر باعث ...سقوطشون شده

هم فرهنگی هم اقتصادی ....


خدایا من دستم از همه جا کوتاه ست خودت نیم نگاهی به ملت ایران بنداز !!!

دیگه اطمینانی به این جشن نیکوکاری هم ندارم ..البته نداشتم ولی با دیدن یه چیزایی دیگه اصلاً ندارم ... حتا ارزشامونم زیر سوال رفته ...متأســـــ ــــ ــــفمــــ !

پ.ن :

از دهه هفتادیا عذر موخام واسه پست قبلی ...چه اعتراف سختی :|

چرا اینقدر شماها زیادید ؟؟؟!؟!؟؟!؟؟؟؟

آخی انگار ما دهه شصتیا دیگه زیاد نت نمیایم !

از بس خعلی خانوم و آقا ترشیف دار شدیم سرامون به زندگی گرم شده ...

ولی خوب یکی درمیون مثِ من جُولون میدیم همتونو هم حریفیم ....


پارتی

دوتا از دوستامو تو یه پارتی گرفتن ..عاقا دلم خونک شد به مولااااااااااااااا....

نگی بچه بدجنسیم ناراحت میشم از دستت !!!

خوب خعلی خوبه خدا بزنه پس گرنشون ...تا بفهمن واسه یه دختر متولد هفتاد زشته قباحت داره !!

ینی من کلاً حس خوبی به این دهه هفتادیا ندارم نمیدونم چراااااااا؟؟؟!!!!!!!؟؟؟

از روزی یادمه همش گنده تر از دهنشون حرف زدن ...پا رو از گلیم خودشون بیشتر دراز کردن....

ادعا دارن درحد تیم ملی !!! اطلاعات دارن درحد دهه هشتادیا :|

بهت برخورد ؟؟؟؟

خوب به من چه :)))