گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

پیرمرد

بعد مدتها سوار اتوبوس شدم!! از پارک وی به طرف..

اصلاً تو این عالم نبودم .. و دو ایستگاه بعد تازه فهمیدم ... بعله!!!

این روزا حواسپرتی عجب دامنم رو گرفته !! شاید قراره آلزایمر بگیرم!!

سوار اتوبس شدم که برگردم .. بعد از من مرد مسنی وارد قسمت بانوان شد !

چند بیت از حافظ رو خیلی متین و بی عیب خوند و فالهایی رو که دستش بود رو به سمت مسافرا گرفت!

یکی برگشت گفت نمیخرم.. و با لحن بدی گفت غُربتی!!!

من فقط سکوت کردم و دلم سوخت ... وهنوز فکرم مشغولشه!

کاش جواب اون زن رو میدادم ولی گاهی باید سکوت کرد و نگاه کرد!

زمان خودش به او نشان خواهد داد ، اشتباهش را...


هنوز جمله های رو که دوست داشتم بهش بگم با خودم مرور میکنم
که موهای بلوند شده و از پشت سر به جلو ریخته تو نشونه ی چیه؟؟
مدرن و با فرهنگ بودنت؟؟
یا ناخن های مصنوعیت نشونه چیه؟؟
مثلاً باسوادی ؟؟؟
و...
اما وقتی تو چشاش نگاه کردم دیدم از اون دسته زنایی ِ که باید نگاهشم نکرد!
چون کفاره داره
راستی من برام سؤالِ چرا موهاشونو از پشت میندازن جلو؟؟؟
میخان بگن مو داریم؟؟
شایدم میخان بگن خیلی مو داریم!!!
اگه اینطوریه عاقا جان من یکی کچل خدادایم...