گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

حس



اگر حس روییدن در تو باشد، حتی در کویر هم رشد خواهی کرد.
تقدیم به نگینِ خوبم

علامت سوال ؟؟

خواستم پست قبل رو ادامه بدم گفتم چه کاری یه پست جدید بزنیم

خدایی من خیلی باهوشم نه؟؟؟

نمیدونم ظهر میخواستم چی بنویسم!

شاید خواستم فلسفی ، عاشقانه ای ، شایدم عارفانه

ولی گفتم همون شرو ورای خودمو بنویسم خعلی بهتره!!

امروز بعد مدتها رفتم سوپری خرید!

باورتون میشه یادم رفت ینی در عرض ده مین

فراموشم شد میخاستم چی بخرم !!

فروشندم یه پسر جوون بود:|ینی من به قفسه ها و یخچال و درو دیوار نیگا میکردم

اونم به من ...


قیافم و چشام و نگاهم شده بود عین علامت سوال ؟؟

چقدر خودمو تف و لعنت فرستادم که یه چیز به این سادگی رو فرااااموش میکنم 

آخرش هم اومدم بیرون..

پسره هم از مغازه اومد بیرون پشت سرم .. من نگاه نکردم!

ینی بابام میگه زشته دختر پشت سر خودشو نگاه کنه ... بابای مکنه دیگه!

امروز فهمیدم راست میگه

اگه نگاه میکردم پسره فکر ناجور میکرد!!!

آخه سنگینی نگاهشو تا از اون جا دور شدم حس کردم :|

ولی خدایی برا شما پیش نیومده :|

هنوزم نمیدونم رفتم سوپری چی بخرم :))))))))))

حالا وخت داشتم بازم اینجا رو آپ میکنم

فخط واسه این که بگم زندم ...



رویه...

چند پست آخرم خیلی چرت و پرته..

میدونید کلاً من از اون آدمام که یاد گرفتم باید لحظه های شاد رو به خاطر سپرد و سختیا رو فراموش کرد!


الان خیلی دیرم شده باید برمممممم

شب برگشتم بقیه رو مینویسم!

ادامه دارد....

خیلی وقته نیومدم

میدونم هزار بار اینجا رو باز کردید ولی خبری از من نبوده هی اشک دلتنگی ریختید!

ولی خوب من سوخت و سوز ندارم ولی دیر و زود دارم


سر کلاس نشسته بودیم اخرای کلاس بود با یه استاد پر کارو پر حرف

ما هم با تمام قدرت خسته نباشید میگفتیم

تا فرار کنیم استاد گفت همین ی نکته رو هم بگم بعد بریم.

ماشینای دنده اتومات مصرف سوختشو از ماشینای مشابه که این سیستم رو ندارن بیشتره.

خوب خسته نباشین!

ناگهان یکی از اقایون از ته کلاس برا نمک ریختن گفت استاد

ماشین من پیکان دندشم اتومات نیست پس چرا مصرفش اینقدر بالاست

در همین حین استاد کیفشو گذاشت رو میز اومد که دوباره بره منبر
که پسره دستاشو برد بالا گفت استاد بگم گوه خوردم قبوله؟؟؟؟؟
البته دیگه اون اقا رو سرکلاس ندیدم


ماه مهر

ماه مهر و اولین پست من ...

دلم شاد
لبم خندون
دنیام رنگی
سرم شلوغ
خلاصه من و سرخوشیای همیشگیم...

دیشب سره فیلم پژمان
(در حال نگاه کردن )
زن داییم:این واقعا پژمان جمشیدیه ؟(تکرار شود 2 بار)
من :آره خودشه
زن داییم : واقعا فوتبالیسته ؟

من :آره

زن داییم:چرا بازی نمیکنه ؟ اخراجش کردن؟

من :آره سنشم دیگه به بازی نمیخوزه
زن داییم :واقعا فوتبالیست بوده ؟
من :آره
زن داییم :این یکی چه آشناست ( بازیگر نقش وحیدو میگه )
من: بازیگره
دوباره زن داییم : واقعاااا !! این یکیم آشناس ؟
من (با حالت گریه ): بازیگره فیلم زیاد بازی کرده !

آخرشم فک کنم نفهمید چی به کی شد !!!!!!!!!!!


این رنگایی که گذاشتم واسه این نیست خدایی نکرده من آبیم و یا فوتبالی ...

واسه خشنگی کار بود...

حالا من که این سریال رو دوست دارم بقیه رو نیدونم ... با اینکه زیاد تی وی نمیبینم :)