-
نکته
دوشنبه 4 اسفندماه سال 1393 21:39
اوه من از مرداد اینجا نیومده بووووووووووووووودم احتمالا دیگ بازدید کننده هم نداشته باشم حالا زیاد مهم نیستش .... کاش میشد میومدمو تک تک اتفاقای که این مدته واسم افتاده رو مینوووشتم لی حیف.... این کاش و این حیف :|
-
اهوم
چهارشنبه 1 مردادماه سال 1393 00:12
ذوق نوشتن ندارم مامانم کنارم داره اینور و انور میشه تا خوابش ببره از بس پرخوری کرده نفسش بالا نمیاد… کسی نیست بگه مادر من سختته چرا روزه میگیری!!! مامانم خیلی مظلومه خیلی ……… تو حال صدا تخمه شکوندن داداشم میاد. جلو تلویزیون پای سریال وای گرگها نشسته... من اهل تی وی دیدن نیستم ولی این سریال رو میبینم حسش نیست برم تو...
-
آزمون
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 21:08
چه آزمون سختیست قلبت را در سمت چپت بگذارند و بگویند به راه راست برو . . .
-
بابا
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 21:05
راحت نوشتیم بابا نان داد ! بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد ...
-
ﻣـــﺮﺩﻡ
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 21:04
ﺑﺴﯿـــﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣـــﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿـــﻦِ ﻣـــﻦ ، ﺗﻨﻬـــﺎ ﺭﺍﻩِ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷـــﯽِ ﻋﺸﻘﺸـــﺎﻥ ﺭﺍ ، ﺧﻮﺍﺑﯿـــﺪﻥ ﺑـــﺎ ﺩﯾﮕـــﺮﯼ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨـــﺪ ...........!
-
مردان عزیز
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1392 07:38
مردان عزیز، بفهمید و درک کنید که مهمترین و اصلی ترین نگرانی شما، از زندگی در جامعه ای با شرایط ظلم به زنان و سلب آزادی آنان، باید این نکته باشد که "آزادی مردان، در گرو آزادی زنان است". مگر می شود در کنار زنی افسرده، یک مرد بتونه خوشحال باشه؟ مگر می شود با زنی که بخاطر ترس از کتک و آبروریزی، گذشته اش رو از...
-
عزیزم تو پشم عاقا هم نیستی
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 13:15
عزیزم تو پشم عاقا هم نیستی
-
:$
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1392 14:22
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــی ...
-
برف
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1392 14:16
برف رو دوست داااااااااااااارم ... دستی کشیدن عشقمووووووووووووو دوووووووووووووست دارم!! گوله برف رو با شیطنت تو سر سه تا از همکلاسیام دووووووووووووست دارم !!!!!!!!! دو روز برفی خوب داشتم :) شکر!
-
چادر
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 10:22
استادمون تعریف میکرد که یه روز مراقب جلسه امتحان بودم که متوجه شدم یه خانم چادری مشکوک امتحان می نویسه وقتی جلوتر رفتم دیدم داره سر جلسه تقلب می نویسه اون هم زیر چادرش پنهان کرده ..... استاد می گفت هر کاری می کردم که تقلب بده انکار می کرد به جای اینکه عذر خواهی کنه دروغ می گفت ... (دوتا گناه همزمان) نکته مهم این قضیه...
-
عقده ای
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 10:13
بدم میاد از یه مشت عقده ای !!! یه مشت عقده ای که فکر میکنن همه چی توی چادر چاق چوله !!! خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداااااااااااااااااا فقط مال شماها نیست! خدا فقط مال دخترای چادری نیست !! قبول دارم هستن دخترای محجبه ای که انسانن و خدایی واسه اعتقادتشون خالصانه حجاب دارن! ولی یه مشت حیوونم هستن که با خورد...
-
زن
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1392 09:58
چقدر سخته ،زن باشی و بخوای به یک مرد .. مـــــَردونگی یاد بدی !!!
-
برادرزاده
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 21:54
یه برادرزاده دارم 4 سالشه نسبت به سنش خیلی گنده تر حرف میزنه ... منم ازش حساب میبرم :| چه برسه به بچه های دیگه... دیشب با کلی ترفند و وعده و وعید نشوندنش نقاشی بکشه بعد کلی بالا پایین رفتن و غلط خوردن یه مرغ کج و کوله کشیده بابا و مامانش کلی ذوق کردن میگن حالا این چی هست میگه این گلیِ.... از دیشب از زور افسردگی خوابم...
-
بعضیا
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 17:56
به بعضیام باس گفت : من "روغنم" شما "آّآب"..... خودتم بکشیا باهات قاطی نمیشم.. !! حالا هی هم بزن..!!
-
مهم
یکشنبه 8 دیماه سال 1392 12:15
اینقدر این روها مهم شدم .. که یه مشت چیز میان و تو خصوصی هی میخورن . آخ که چقدر من مهمم .
-
یه دوست
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 10:08
سرعت اینترنت ما را بر این داشت باز نطق از خودمان در وکنیم!!! یه دوست دارم اسمش سمیراس .. عاقا نمیدونید بچم خعلی ادا تنگا رو در میاره . دیروز بهش میگم سمیرا اولا بهتر بودی چرا اینقدر عوض شدی؟؟ میگه با یه پسره آشنا شدم . اون ادا پسر مثبتا رو در میاره .. منم تنگا !!! بهتره آدم باشیم و هرچی هستیم باشیم !!! ادا درآوردن تا...
-
اینجا
چهارشنبه 4 دیماه سال 1392 20:18
وی چت فیلتر شد منم اینجا سروکلم پیدا شد . خبرای زیادی ندارم جز یه شیطونیایی که خعلی بهم حال میده ! عاقا نمیدونی میزنم بیرون ساعت یک و دو یواشکی برمیگردم! دوستم مریم گوشمو پیچوند که اگه بابات اینا نمیفهمن تو آدم باش! آخه مگه داریم ... ینی عین خارجکیا حاااااااااال میکنم ... برای بار اول مشروب خوردم .. چقدر خندیدیم مستی...
-
تصاحب
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1392 11:43
چون مردم ذهن ات را دوست دارند دلیل نمی شود جسم ات را هم تصاحب کنند!
-
گاهی
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1392 11:39
گاهی دلم از دختر بودنم میگیرد.میخواهم کودک باشم. دختر بچه ای که به هربهانه ای به اغوش مادرش پناه میبرد و آسوده میگرید. دختر که باشی.............. باید بغضهای زیادی را بی صدا دفن کنی!!!!!!!
-
تنهایی
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1392 11:37
تنهایی ریشه تمامی گناهان و دردهاست...چوپان را "تنهایی" دروغگو کرد. از
-
می خوام
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1392 11:35
می خوام اون گذشته های خوبو یادت بیارم دوباره سرد میشمو مثل زمستون میبارم یادته تو اون غروب خیس و سرد و بارونی مثل بید میلرزیدم بدون چتر و بارونی اومدی کنارمو چترو گرفتی روسرم خط به خط نقطه به نقطه اون روزا رو از برم گیج بودم چرخیدمو نگام نشست توی نگات کیفم افتاد از رو شونم ورقام ریخت جلو پات چترو دادی دست من دولاشدی...
-
حال
سهشنبه 28 آبانماه سال 1392 16:27
حال و حوصله نوشتن ندارم... نه که عاشق شده باشم و یا شکست عشقی اینا... خستم هی درس میخونمو هیچی تو مغزم نمیره امتحانام سخت میشه هر روز بیشتر از روز قبل.. موندم بعضیا چطور همش نتن همش بیرونن و درسشونم خوبه ؟؟؟ نظر دهی رو میبندم بتونم سر میزنم به دوستای خوب وبلاگیممممممممممممم!!! گلی هست تا همیشه . . دیــروز . . ....
-
!
دوشنبه 20 آبانماه سال 1392 21:53
من عقیده دارم اعتقادات آدم باید قلبی باشههههههههههههههه نه تظاههههههههههههههههههههههر!!! شهر پر شده از ریااااااااااااااااااااااا از تظاهر .. حسین کیلو چند عاقااااااا بیا و ببین بعضی از این شکم دریده ها سر نذر حسین چه میکنند!!! آی عاقای محترمی که به خاطر ی ه بشقاب قیمه آدم میکشی .... به همون BMW که در هیئت پارک کردی...
-
فهم
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1392 18:19
یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند ، نمی شود گفت ، آدم را مسخره می کنند! صادق هدایت
-
بیخیال...
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 08:39
چه لذتی داره اینکه یه وقتایی چشماتو ببندی و بگی: هر چه باداباد! بیخیال... منِ سرخوشم گاهی میشه یه اخمخی میاد و اعصابشو بهم میریزه :| ولی خوب ، خوبیِ گلی اینه خعلی خوب بلده خودشو بزنه کوچه علی چپ... خیلی خوب بلدم بزنم به بیخیالی خیلی خوب بلدم الکی خودمو شاد نشون بدم وختی هم خودمو شاد نشون میدم خودمم باورم نمیشه ... همه...
-
حس
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 19:17
اگر حس روییدن در تو باشد، حتی در کویر هم رشد خواهی کرد. تقدیم به نگینِ خوبم
-
علامت سوال ؟؟
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 19:13
خواستم پست قبل رو ادامه بدم گفتم چه کاری یه پست جدید بزنیم خدایی من خیلی باهوشم نه؟؟؟ نمیدونم ظهر میخواستم چی بنویسم! شاید خواستم فلسفی ، عاشقانه ای ، شایدم عارفانه ولی گفتم همون شرو ورای خودمو بنویسم خعلی بهتره!! امروز بعد مدتها رفتم سوپری خرید! باورتون میشه یادم رفت ینی در عرض ده مین فراموشم شد میخاستم چی بخرم !!...
-
رویه...
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 11:26
چند پست آخرم خیلی چرت و پرته.. میدونید کلاً من از اون آدمام که یاد گرفتم باید لحظه های شاد رو به خاطر سپرد و سختیا رو فراموش کرد! الان خیلی دیرم شده باید برمممممم شب برگشتم بقیه رو مینویسم! ادامه دارد....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 مهرماه سال 1392 19:17
خیلی وقته نیومدم میدونم هزار بار اینجا رو باز کردید ولی خبری از من نبوده هی اشک دلتنگی ریختید! ولی خوب من سوخت و سوز ندارم ولی دیر و زود دارم سر کلاس نشسته بودیم اخرای کلاس بود با یه استاد پر کارو پر حرف ما هم با تمام قدرت خسته نباشید میگفتیم تا فرار کنیم استاد گفت همین ی نکته رو هم بگم بعد بریم. ماشینای دنده اتومات...
-
ماه مهر
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1392 11:35
ماه مهر و اولین پست من ... دلم شاد لبم خندون دنیام رنگی سرم شلوغ خلاصه من و سرخوشیای همیشگیم... دیشب سره فیلم پژمان (در حال نگاه کردن ) زن داییم :این واقعا پژمان جمشیدیه ؟(تکرار شود 2 بار) من :آره خودشه زن داییم : واقعا فوتبالیسته ؟ من :آره زن داییم :چرا بازی نمیکنه ؟ اخراجش کردن؟ من :آره سنشم دیگه به بازی نمیخوزه زن...