یادش بخیرچقد اسکل بودم!
نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها بنویسه!
بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!
وچقداسکل تر بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻳﻪ ﭘﻴﻜﺎﻥ 48 ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺨﺮﻡ ﺑﻌﺪ
ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺮﻡ ﭘﺸﺖ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﻘﻞ ﻳﻪ ﻓﺮﺍﺭﻱ 458 ﻭﺍﻳﺴﻢ ﺑﺎ
ﺑﻮﻕ ﺩﻩ ﻳﺎﺯﺩﻩ ﻳﻪ ﺑﻮﻕ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﻨﻢ ﺷﻴﺸﻮ ﺑﺪﻩ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻭ
ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﭘﺎﻳﻪ ﻱ ﻛﻮﺭﺱ ﺗﺎ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﻌﺪﻱ ﻫﺴﺘﻲ؟ ﺳﺮ
ﻣﺎﺷﻴﻨﺎﻣﻮﻥ
ﺑﻌﺪ ﻳﺎﺭﻭ ﻫﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﻪ
ﭼﺮﺍﻍ ﻛﻪ ﺳﺒﺰ ﺷﺪ ﻳﻚ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﻴﻔﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻛﻤﺎﻝ
ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﻱ ﺍﺯﺵ ﺟﻠﻮ ﺑﺰﻧﻢ
ﺍﻭﻧﻢ ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭﺭﺍﻩ ﺑﻌﺪﻱ ﺑﻴﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﻣﺎﺷﻴﻨﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﭘﻴﺎﺩﻩ
ﺷﻪ ﻭ ﺳﻮﻳﻴﭽﺸﻮ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﻢ ﻣﻨﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻜﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﭘﻴﻜﺎﻧﻢ ﺍﺯ
ﺻﺤﻨﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﻢ:دی
" هیچ گاه "
تو می مانی و یک " منِ " بی ارزش ...!
ولی من میتونم !!!
آره ... میتونم ...!!!
این روزا جسارت قبل رو ندارم ..جسارت نوشتنمم کم شده !!! نقطه های زیادی تو ذهنمه !! که پر کردنش یکی رو میطلبه... که فکر میکنم اون یکی خودِ دور شده از خودمم ...من چیزی رو از دست ندادم ...اگه اینطور بود برای پس گرفتنش من بودم که به دنبال از دست رفته ام میدویدم ...
تکرار یه شکست به قول یه عزیزی هالو بودنه ;) ..
چرا نمیتونم جمله هامو بدون نقطه بنویسم ...این نقطه ها حرفهای نگفتمِ نه حد فاصله دو جمله !!!!
پ.ن: بعضی ها میان فقط برای اینکه اعتماد به نفس تو رو بگیرن ... ووو...ترکت کنن !!!
میبینم که بلاگ اسکای امکانات جدید از خودش لطف کرده !!! اینجا رو دوست دارم واسه اینکه حرفهای نزدمو اینجا سر بسته مینویسم تا خاطرم باشه چی بوده و چی شده !!! دوستش ندارم چون اه اه یکی دو تا رو میشناسم که سرشونو بگیری تهشون تو چتِ ...ور ور ور ور بابا بشین زندگیتو بکن مگه بیکاری یا حوصله اضافی داری ..همین جا از همین میکروفن من اعلام میدارم هرکی واسه من حرف دربیاره و بشینه عین خاله زنکا پشت سرم حرف بزنه ......اون گناهه بود آره همووووووووووووووووووون رو ایشالا پاش بنویسن :دی !!!!
پ.ن:ینی طرح زوج و فرد شده بلای جون من :| ....
پ.ن: ینی ما هم که شدیم مثل شبکه ۴ هیچکس نگاهمون هم نمیکنه …