گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

خواب

دیشب خوابم خیلی عجیب بود !خواب دیدم با یه دوست که نمیدونم و نمیشناختمش،

فقط میدونستم یه دوسته،،،،،یِ جایی که باز نمیدونم کجا و چرا بودیم گرفتار بودم:دی

من دوست ناشناخته ام همو نگاه میکردیم ...

زول زده بودم بهش نمیدونم چرا توانایی پرسیدن اینجا کجاست رو نداشتم؟؟؟

یه عده ای هم با ما بودنهمه  رو بُردن سر بِبُرن=))

بهتره اگه الان بازدید کننده ی وب من هستی نخونید....

چون شبه چرت و پرتم زیاد توش نوشتم:دی

خلاصه همه رو بُردن ....ولی منو دوستم جا موندیم ...

بازم نمیدونم چطور بود که ما رو جا انداختن:))هیچی اونا رو بردن سر ببرن

منم با دوست ناشناختم فرار کردیم بازم نمیدونم چطور بود سر از یه خرابه در اوردیم

دوستم اَل فرار و من بیچاره افتادم دام یه مار

نارنجی با رگه های سفید......حال میکنید مار خوابمم با حال بود!

این مار باحاله دقیقاً روی نبض دست چپم نیش زد......

منم از خواب بیدار شدم:|


موندم تعبیرش چیه؟

امروز یکی از عزیز ترین دوستام باهم قهر کرد:(این یه تیکش بود البته شاید:|