گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

آمپول

رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم،
یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!!!!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش،لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:

"بسم الله الرحمن الرحیــــم"

منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:

"اشهد ان لا اله الا الله"!

هیچی دیگه..... ... .
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد !!!!