گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

حج

یه هفته قبل بهاره قرار بود واکسن قبل از سفر حج را بزند.به من زنگ زد و گفت : "منو تنها نزار".از آنجایی که ما کلی دختر خوبی هستیم همراهیش کردیم .چقدر ذوق و شوق برای این سفر داشت .قول یه سوغاتی کوچک تبرُکی را هم به من داده بود توی راه مغز من را خورد.ینی از بس ذوق داشت این چند وقته همه ی حرفهایش بوی سفر حجش را میداد.

قرار بود پس فردا راهی شود.که امروز  از طرف حج و زیارت خبر دادن که برنامه سفرت لغو شده است. ناراحت و یه کم هم عصبی بود .وقتی زنگ زد انگار من مانع شده بودم کلی سر من خودش را خالی کرد.

خو به من چه....مقصر آغایونِ عالی قدرن بودن که یک بار رو به شمال رهایش میکنن  بار دیگر رو به جنوب ،خودشان را راحت میکنند ......مردم ایران هم به قول معروف ناراحت.

عربستان سرِ لج افتاده چرا و چی شده من هم مثلِ بقیه اخبارکی شنیده ام.ولی در کُل آقا من چرا این وسط باید داد و بیداد بشنوم.البته درکش میکنم بنده خدا کلی مُخِ من را این چند وقته خورد چند روز دیگر هم فوقش اینکار را تکرار کند!!!

خدا به خیر بگذراند.

اگه یه بار دیگه ببینم که دماغت از چادر زده بیرون ، طلاقت میدم.

تعصبهای خ.ر.ک.ی. دامن خودشان تنها را نمیگیرد:|