گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

هی :(


یه کم سر درگمم ...شاید واسه همونه که تو این ساعت اینجام !!! فکر کن فردا من باید ...هالف پس سیکس بیدار باشم :| و الان اِ کوارتر تو تری  اینجا عین خُلا اینجوری مینویسم !!! خدایی اینم نوشتنه من مینویسم ...بعضی وقتها باهاتون هم دردی میکنم که میاید و این سخنان کلاً قاطی منو با حوصله میخونید ..البته فک کنم با حوصله چون من جای شما باشم با خوندن خط اول ...میگم خودشم نمیدونه چی نوشته به مولاااا


دوستم دیروز داستانی " واقعی "رو تعریف کرد که این خلاصه ای از ...

پسر گفت: اگر می خواهی با هم بمانیم باید همه جوره با من باشی دختر که به شدت پسر را دوست داشت گفت: باشه عزیزم هر چه تو بگویی. پسر، دختر را عریان کرد، دختر آرام... میلرزید ولی سخن نمی گفت می ترسید عشقش ناراحت شود... پسر مانند ابری سیاه بدن د...ختر را به آغوش کشید و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد... دختر...

من ... :| ...متأسفم !!!

پ.ن : خدای من خوشحالم که اینقدر منو دوست داری و حمایتم میکنی ...میدونی که صادقانه دوستت دارم !!!