گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

گُلی برای همیشـه

می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری,گرنبودم روزگاری این بماند یادگاری

Mr. President Ahmadinejad



ایران رو نابود میکنم. بعد اعتراف میکنم مجازاتش هم میکشم

:p

هر چند وقت یه بار آهنگ وبمو عوض میکنم ..از بچگی آهنگای قدیمی رو دوست داشتم ، مثِ این یکی که روی وبلاگم گذاشتم !!!!همیشه مامانم که دلتنگ میشد روز صندلی توی تراس میشست و این آهنگ رو با صدای بلند گوش میداد!! بعضی وقتها کلافه میشدیم ...یکی نبود بگه مادرِما ما هم آدمیم...هیییییییییییی روزگاری بود...آهنگی که گذاشتم یکی از آهنگهای مورد علاقمه بازم میگوییم شما هم فیض ببرید!! یه خاطره دیگه هم ازش دارم که یه کم خصوصیه!!!  دو سه روزه یکی میاد و تو صندوق پُستیم بهم لطف میکنه و فحش میده :)) بخدا برام اندازه پَشه هم ارزش نداری اینقدر بنویس جونتم دربیاد اینجا نوشتم بدونی میخونمو ککمم نمیگذره تازه نظراتمم بازه برای بازدید کننده های که اصلاً نه میشناسم و نه میدونم کی هستن!!! پس هی یارو منو از هک و این چیزا نترسون چون سیستمم مال عهد بوقه و اینکه عکس مکسم ندارم از خدامه یکی این لطف رو بکنه تا اِیییییییییی منم برم یه فکری به حال این سیستم و کامپیوتر اینا بکنیم دیگر!!قربانم بری تو.....

چند وقته بابام هی میگه:دختر غلط میکنی اینکا رو بکنی اون کارو بکنی!!! من موندم خدایی این زندگی ما جنس ضعیف تو ایرانه:

پدر: ... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
شوهر: ... غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی دلت خواست بکنی؟

البته طرز فکرتو درست کن و بعد بخون!!!قرار نیست کاری کنیم

شکر

خیلی کم غمگین میشم خیلی کم دلم میگیره تو راه برگشت به خونه دستمو به شیشه ماشین میکشیدمو زیر لب به خدا میگفتم چرا؟؟؟!!!؟؟؟همون لحظه بود که باورتون نمیشه یه ماشین عروس جلو ما کنترل ماشینشو از دست داد و با سرعت از روی جدول بلند شد و یه ملق زد:(...عروس بنده خدا اومد پایین و گریه میکرد و جیغ میزد داماد رو بردن بیمارستان....راستشو بخواید عین فیلمای تلویزیونی شده بود!!! وقتی دور شدیم البته بعد از یه توقف کوتاه ....دوباره دستمو به شیشه ماشین کشیدم و گفتم خدایا شکرت!!! گاهی غم های کوچیکم در نظرم چقدر بزرگن ولی وقتی غم دیگران رو میبینی....میفهمی اینقدرها هم نباید کم آورد!!!! امیدوارم چیزی نشده باشه و صحیح و سالم به آغوش تازه عروسش برگرده:)..ولی هنوز دلم گرفته...دست من نیست دست دلمه که داره هم منو هم خودشو عذاب میده:(

+جایی می رسد که آدم دست به خودکشـــی می زند،نــه اینــکه یک تــیغ بردارد رگــش را بزنـــد...نــه!قیـــد احســـاسش را مـــی زنـد.

سربازی

 جمع خانوما گاهی از زرشک پلو خاله خان باجی به سربازی میکشه...نه تروخدا این جماعت عجب مخلوقات شگفت انگیزی هستن:)) آخه مهمونی فردا شب به سربازی چه ربطی داره!!!خب اگه ما خانوما هستیم ربطش میدیم.با شنیدن این مبحث....منم هوس زرشک پلو با سربازی کردم!!!

دروغ گفتم...گلد کردم...نمیخوام.....!!!ولی خوب این یه آرزوی دست نیفتادنیه هااااااا! خوشبختانه :دی کاش یکی به پُستم میخورد که این دوران رو گذرونده باشه و کُلی واسم تعریف کنه. خیلی کنجکاوم .چطور جَوی بوده.تو فک کن تا بیای خشاب رو پٌر کنی با اون دستای ظریف ...آخی!!!خدای ما هم این انقلاب نبود   یه چیزی میشدیم هاااااا.این عکس مالِ قبل انقلابه ..منم سربازی نمیخوااااااام=))

 

خدایی این یه چیز جمبوری اسلامی رو دوست میدارم.به قول بزرگترا گفتنی : "آدم رو تو یه وجب جا میزارن نباید از حق گذشت"...جدیداً چقدر سیاسی میترکونم:)))آقا به خرما ما سیاسی نیستیم و از این بحثها به شدت دوری میکنیم ....