چیکار میشه کرد گاهی باید از این ستون به اون ستون رفت فقط برای اینکه ..
آرامشت رو یکی ازت نگیره ...دوست ندارم کسی این آرامشم رو سلب کنه ...
از آدمای بیخودی که دنبال حاشیه اند متنفرم !!!
چرا بعضی نمیتونن یکی رو ببینن که آرامش داره :|
تو روحت
اسم اینجا رو لحظه ای آرامش گذاشتم !!!!
برای اینکه از هیاوهو و جنجال بیزارم !!!
دنبال بازدید کننده و نظر و این حرفا نیستم ..دنبال یه جا برای نوشتنم ..
و هرچند محدود نفراتی که میخونن و میفهمن چی نوشتم :) بسمه !!
براتون دعا میکنم ....برام دعا کنید ...
مرسی
خوب من اومدم یه اعتراف بکنم :| اینکه ....اینکه .....نه ولش کن !!! خواننده های خاموشم بعداً سوءاستفاده میکنن !! زنگ میزنن سرکوفتشو میزنن به من :دی ولی خُب از اونجا که با هیچ کی خورده بُرده ندارم :| بنابراین میگم میدونی جالبه خیلی برام جالبه یکی از اقوام شریف ما به کار شریف کشیدن !!! « دود و دَم » مشغول است :| حالا موندم این بنده خدا یا وقتی میزنه، توهم میزنه یا اینکه نه !!! سرج کردم با کلی بدبختی و این در و اون در زدن در سایتهای مختلف بلاخره تونشتم بفهمم باو این فامیلمون توهم نزده راست میگه !! حالا قضیه چیه ؟؟؟!!!؟ قضیه این بود که مواد خوشمزه مخدر رو دوران شاه به صورت کوپنی میدادن =))خوبه والا نه؟؟؟!!؟؟!؟؟ خُب من موندم چرا معتاد کمتر بود ؟؟ چرا با اینکه کاباره بود فساد کمتر بود ؟؟؟ چرا قسم مردم قسم بود با اینکه اینقدر مسجد نبود !! نمازاشون نماز بود !! چرا نماز که میخونیم حواسمون پیش بدبختیای زندگیامونه !! نه خداااااااا!!! دوستان عزیزم من فهمیدم مشکل چیه !!! مشکل همون دلاره :))) آخه موندم چرا این روزا هرجا پا میزاری میگن دلار ....یارو آدم کلاش عینکی رو که یه ماه پیش گرفتم ۱۸۰ تومن ....بولگاری....« آیکون فیس» حالا میگه ۵۰۰تومن!!!! غلطایی املاییمو به بزرگی خودتون ببخشید کلاس دارم الان دیرمم شده !!! نخوندم چی نوشتم میدونید عشقی کار میکنم دوست داشتم شما هم از دانسته های من فیض ببرید :دی ینی دوست ندارم الکی آپدیت کنم وبمو« مجدد آیکون فیس»=))
ادامه مطلب ...این جــا دنیآ مجآزیه ...
تمایل به ساده بودن زیـــــــاد ...
آهای تازه وارد شده به این دنیای مجازی ...
تـنهــایــیه هـیچ کـس رو باور نــکن ...
این ملت عـشقـشون رو هم بلاک مـی کنن ...
تا بی دردسر هرزگی کنن ... !
دیـوارهای پر از بیگانگی ...
نـوشته های پر از مردانگی ...
لایکهای پر از جاسوسی ...
همۀ اینها رویهم ........
دروغی بیش نیسـت ...!!!
خیلی کم غمگین میشم خیلی کم دلم میگیره تو راه برگشت به خونه دستمو به شیشه ماشین میکشیدمو زیر لب به خدا میگفتم چرا؟؟؟!!!؟؟؟همون لحظه بود که باورتون نمیشه یه ماشین عروس جلو ما کنترل ماشینشو از دست داد و با سرعت از روی جدول بلند شد و یه ملق زد:(...عروس بنده خدا اومد پایین و گریه میکرد و جیغ میزد داماد رو بردن بیمارستان....راستشو بخواید عین فیلمای تلویزیونی شده بود!!! وقتی دور شدیم البته بعد از یه توقف کوتاه ....دوباره دستمو به شیشه ماشین کشیدم و گفتم خدایا شکرت!!! گاهی غم های کوچیکم در نظرم چقدر بزرگن ولی وقتی غم دیگران رو میبینی....میفهمی اینقدرها هم نباید کم آورد!!!! امیدوارم چیزی نشده باشه و صحیح و سالم به آغوش تازه عروسش برگرده:)..ولی هنوز دلم گرفته...دست من نیست دست دلمه که داره هم منو هم خودشو عذاب میده:(
+جایی می رسد که آدم دست به خودکشـــی می زند،نــه اینــکه یک تــیغ بردارد رگــش را بزنـــد...نــه!قیـــد احســـاسش را مـــی زنـد.