-
لیاقت
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1391 21:07
پدر جان اینها لیاقت دست دادن با تو را ندارند. بوسه ما مردم واقعی این سرزمین هزاران بار نثار دستان زحمتکشت باد. حرفی برای گفتن ندارم خودتون قضاوت کنید !چقدر بازدید پرشکوهی دارن این عاقا زاده های به فکر ملت :| یه کم کلاه تو بزار بالا عمو...!!!! پ.ن: باورم نمیشه از فروشگاه« هایپرمی»تو اکباتان دیدن به عمل آوردیم اساساً من...
-
غروب پاییز
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 18:27
دوستم با من بود گفت : وای گُلی بیچاره شدم ..میگم چرا خو میگه گوشیم نی...ترسیدم گفتم حتماً تو اتوبوس کیفشو زدن !!! میگه نه اصن فک کنم نیاوردم بزا یه زنگ بزنم خونه :(( گوشیمو دادم زنگ زد ...به مامانش میگه مامااااااااااان گوشیم نیست ببین خونه جا نمونده ؟؟ هیچی اونم بنده خدا میگه باشه الان میگردم !! دیگه کوفتمون شد اون...
-
آقایون عزیز
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 18:43
آقایون عزیز: تووووووو تاریخ چند هزار ساله ی این مملکت، سابقه نداشته که لیلی عاشق باسن مجنون بشه ! سر جدتون شلواراتونو بکشین بالا، اون مارک ...... رو هم بزنین به سینتون اگه خیلی واجبه !!!!! داشم اومد از این قرطی بازیا بخره بابام یَک چَش غره رفت کولوهوم بیخیالش شد :| خدایی تو این دوره زمونه پسر از باباش حساب ببره خیلیه...
-
مهـــــــــــر
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 21:35
من دختریم که فصل مهر که شروع میشه وِری بیزی میشم انگلیسیم تو حلقم:)))) شاید بشه هر روز بیام اینجا شایدم در ماه یه روز ، روز اول که نوشتم واسه خودم بود ولی الان نسبت به دوستام احساس مسئولیت میکنم...حس میکنم فقط خودم اینجا نیستم !!! پس سعیمو میکنم بیشتر بیام :) این چند وقته با موبایلم شده آن شدم و نظرار رو خوندم تا الان...
-
دنیآ مجآزی
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1391 16:29
این جــا دنیآ مجآزیه ... تمایل به ساده بودن زیـــــــاد ... آهای تازه وارد شده به این دنیای مجازی ... تـنهــایــیه هـیچ کـس رو باور نــکن ... این ملت عـشقـشون رو هم بلاک مـی کنن ... تا بی دردسر هرزگی کنن ... ! دیـوارهای پر از بیگانگی ... نـوشته های پر از مردانگی ... لایکهای پر از جاسوسی ... همۀ اینها رویهم ...........
-
زنده باد خودم
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 14:56
خدایی نمیدوونم چیکار کنم با این دختر از صب تا خود شب گوشیش دستشو یا مسیج میده یا زنگ!!! بخدا کار دارم ،یه وضعیِ امروز باهاش تُند حرف زدم !! دِهه مسخرشو درآورده که چی پسره نمیاد میاد !! به من میگه تروخدا بیا بریم فال بگیریم اونم من به هیچ عنوان قبول ندارم این چرت و پرتا رو!!! خدایا خوشحالم که خودمو اسیر این بازیا نکردم...
-
دیر
شنبه 18 شهریورماه سال 1391 22:18
امشب دیر رسیدم خونه به جون اُ دم جایی نبودم ...ینی جای بدی نیودم !!!اصلن چه معنی داره تا یه دختر مظلوم و فلک زده دیر اومد خونه چشا همه چپ شه؟؟؟حالا کجا بودم بماند .داستان اینجاس بدون شام اینجا نشستم با شیکم گوشنه:| هر یه ربع یه بارم به بهانه های مختلف میاد تو اتاقم:| که نکنه جورج کلونی رو زیر تختی تو کمدی قایم کرده...
-
Mr. President Ahmadinejad
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 23:32
ایران رو نابود میکنم. بعد اعتراف میکنم مجازاتش هم میکشم
-
:p
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 22:57
هر چند وقت یه بار آهنگ وبمو عوض میکنم ..از بچگی آهنگای قدیمی رو دوست داشتم ، مثِ این یکی که روی وبلاگم گذاشتم !!!!همیشه مامانم که دلتنگ میشد روز صندلی توی تراس میشست و این آهنگ رو با صدای بلند گوش میداد!! بعضی وقتها کلافه میشدیم ...یکی نبود بگه مادرِما ما هم آدمیم ...هیییییییییییی روزگاری بود...آهنگی که گذاشتم یکی از...
-
شکر
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 02:07
خیلی کم غمگین میشم خیلی کم دلم میگیره تو راه برگشت به خونه دستمو به شیشه ماشین میکشیدمو زیر لب به خدا میگفتم چرا؟؟؟!!!؟؟؟همون لحظه بود که باورتون نمیشه یه ماشین عروس جلو ما کنترل ماشینشو از دست داد و با سرعت از روی جدول بلند شد و یه ملق زد:(...عروس بنده خدا اومد پایین و گریه میکرد و جیغ میزد داماد رو بردن...
-
سربازی
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 19:19
جمع خانوما گاهی از زرشک پلو خاله خان باجی به سربازی میکشه...نه تروخدا این جماعت عجب مخلوقات شگفت انگیزی هستن:)) آخه مهمونی فردا شب به سربازی چه ربطی داره!!!خب اگه ما خانوما هستیم ربطش میدیم.با شنیدن این مبحث....منم هوس زرشک پلو با سربازی کردم!!! دروغ گفتم...گلد کردم...نمیخوام..... !!!ولی خوب این یه آرزوی دست نیفتادنیه...
-
!!!
جمعه 27 مردادماه سال 1391 17:26
بعد کلی انتظار دایی محترممون اومده خونمون ...ما هم کلی خ ر کیف شدیم باورتون میشه نه!!! میخوام بدونم خدایی باورتون میشه 45 دیقس داره با تلفن حرف میزنه:| از اون بدتره اینه دیشب اخبار بیست و سی رو خیلی اتفاقی خیلی ها!!!!با وجودآقا جونم کسی این چیزا رو نیگا نمیکنه ...یارو اومده میگه : کی میگه ما پوشش نمیدیم فاجعه تبریز...
-
پول تو جیبی
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 11:36
امروز باز گردنم جلو باباهه کج شد!!!چشامم گرد شد!!!خدایی وقتی میری پیش بابات خودتو لوس میکنی واسه پول یه حس عجیبه و غیر قابل توصیفه!! اونم یه پول در حد المپیک...خو اینطور وقتا آدم به کی پناه ببره:دی یه دوست پسرم نداریم واسمون کیف و کفش مارک دار بخره:)) « مرده شور ببرن دوست پسری رو که واسه پول دوست پسر باشه » در هر حال...
-
بابام
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 12:11
بابام شطرنج گذاشته بود جلوش داشت به بچه داداشم یاد میداد مثلاً....مثلاً این سربازا شما دوتایید این شاهه منم و وزیر مامان بزرگتون ها!!!!!!!!!! این دوتا گوشه ای ها اسمشون رخه , یکیش باباتونه یکیشم مامانتون این دوتا فیلا عموهاتونن , حرف حالیشون نیست همینجوری سرشونو میندازن پایین اینور اونور میرن :| این دوتا اسبا هم دایی...
-
سیلام
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1391 14:11
سیلام علیکوووووووم خُب خُب چخدر دلم واسه این دفتر یاداشتم تنگ شده بود.....به جون اُدومـــ باور کنید بابا دروخم چیه!!!!کلی مسافرتم لذت بخشه!!! کلی دارم حال میکنم.....دوستای نتی خودم خوبید خوشید؟؟؟؟ طاعاتتون قبول اونم تو وسط ماه تابستونو به قول معروف روزه و دیگه...بله... مواظب سلامتی جسمتون کنار روحتون باشید« توصیه های...
-
هرزه
یکشنبه 25 تیرماه سال 1391 15:06
نگاه که هرزه باشد٬ حجاب هم که داشته باشی، آنجور که میخواهند تو را تصور میکنند... پس فکری به حال مغز هرزهات کن نه تن و موی من! امروز به معنای واقعای این عکس رو حس کردم !!!تا کی یه زن نمیتونه احساس امنیت کنه؟؟؟؟. خوبه خدا روشکر این طرح امنیت و گشت ارشاد هست وگرنه به جون خودشون ،خودشون بمیرن ما تا حالا خورده شده بودیم...
-
شیتیل
جمعه 23 تیرماه سال 1391 21:18
نمیخوام از خودم تعریف کنم ....اما باور کنین تو هر مرکز خریدی که پا میذارم .......درش خود به خود بازمیشه واسم . بعله یه همچین آدمه شاخی هستم!!! نمیدونم چرا ولی امروز کلی به این جوک داداشم خندیدم!!! آدمی نیستم تو خیابون و یا جاهای عمومی بلند بلند بخندم خُب یه کم جلوه خوبی نداره برای یه دختر جوون! قول داده بودم کارتمو...
-
دیکتاتور
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 17:47
امروز واسه نهار مهمون داشتیم.من الان خیلی ناراحتم و عصبانی :| یه عروسک گچی بود که دوستم پنجم دبستان یادگاری واسم خریده بود !!! تو عالم بچگی « بچه هم نبودیم البته » واسه هم یه جفت یادگاری گرفتیم .. امروز پسر دخترعمم که سه سالشه زد شکوند :((( منم که نمیتونستم بچه سه ساله رو دعوا کنم خو....اینقدر حالم بَده که الان احمدی...
-
شب
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 03:17
نمیدونم چرا این وقت شب نخابیدم:| خب این روزا جوونا از صبح تا یک دو ظهر میخابن ..شبا تا چارو پنج بیدار میمونن....!!!!مشکل این وسط کجاست والا نمیدونم:|وقتی اینجا رو راه انداختم خاستم هرچی تو ذهنم هست رو بنویسم ...ولی انگار اینجا هم یه گُلی درون هست که نمیزاره کار خودمو بکنیم:|این هفته کُلی کار دارم.هفته دیگه!!!چقدر کار...
-
tomorrow
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 21:46
فردا باید جواب دوسال زحمتمو بگیرم. واسه کارت مربیگری این رشته ورزشی کلی دوندگی و بدبختی کشیدم.کلی جنوب شهر رفتم...این بدترین قسمت ماجراس:|نمیدونم چه برداشتی کنید از این نوشتم ولی متنفرم از خیلی از آدمای تازه به دوران رسیده بی فرهنگ و بیشعور پایین شهر! تو محلشون با چادر چاق چول نری ،میافتن دنبالت به سوت زدن. اکثراً...
-
سِن
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 19:51
چرا خانمها واقعاً اینقدر رو سنشون حساسن؟؟؟ امروز نزدیک بود دوتا از دوستام سَرِ این مسئله گَل آویز شن خب حالا گفت تو متولد ۶۳ ای چیه خو!!!واقعاً که دیوونه شده بود میخاست بره طرف رو تیکه تیکه کنه:| شایدم حق داشته آخه متولد ۷۲ دیگه خیلی ضایعس بگی ده سال پیر تر . خب من یکی ریلکس بودم....این دور وایساده بودم و نیگاه...
-
yesterday
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 16:31
دیروز دوستم بهاره به من میگه هوس دوست پسر کردم....خدا خودش شفا بده! خوب من از تو جیبم بیارم .ینی همیشه دخترای مث من که برادرای دم بخت بسیار دارن همیشه از این معظلات براشون پیش میاد :)) پس بگو چرا منو همیشه تحویل میگیرن :D چند روز پیش که در به در دنبال پوشاک مناسب میگشم رفتم گاندی .دختره نیگاش میکردی کَفِت میبرید...
-
نورِ الا نور
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 11:05
نمره نیاوردم . خُب قسمت الهی بود دیگه !!!!!! صلاح خدا بوده خوب ! اینقده حال میده نمره آمار رو بیاری 18 بعدش اندیشه های اسلامی ردت کنه ! خوشحالم که دوباره آقا آخونده رو مبینم :| تازه عضمم رو جزم کردم حال گیری رو شروع کنم از ماشینیشم شروع میکنم. اینجوری نیگاه هم نکینید خُب !!! قرار وظیفه الهی رو که خدا رو دوشم گذاشته به...
-
ماوس
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 01:50
با ماوس چه کارا که نمیشه کرد !!! داشتم فکر میکردم اگه به این راحتی بود چیکارا که نمیکردم!! یکی دو نفر رو تا جایی که میخوردن ،میزدم.خیلی حال میداد! آدمای کصافط رو باید تا جا دارن زَد تا آدم شن!! آدم هم نشدن خُب دیگه نَشن به جهنم.... حداقل دلِ خودت خُنک شده که یه کم نا آدما رو زدی !!!!
-
پنجره
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 16:11
یادم نمیاد دقیقاً چند سال قبل بود که رُمان پنجره رو خوندم .ولی یادمه دوران دبیرستانم بود. دیشب بعد چند سال رغبت کردم و خوندمش با بی میلی برگه هاش رو ورق میزدم. یه جاهایی رو با دقت میخوندم. دیگه اون شور حال ۱۷-۱۶ سالگی رو ندارم . این رمان رو توی دو روز خوندم تو حیاط High school یه نمه بارون میاومد . یه گوشه توی حیاط...
-
حق؟؟؟
شنبه 17 تیرماه سال 1391 00:38
گاهی غم ها اینقدر فشارشان را توی زندگی زیاد میکنند که جای برای خوشیها نمیگذارن:|امشب دلم گرفت از نامردی... حق؟ حق؟؟ حق؟؟؟ حقوق؟؟؟؟ و بلاخره" زن " این روزها حق هیچ وقت به حق دار نمیرسد. مث حق به زن . مث کار به کار دان.مث نان به گرسنه.این روزها همه ی اداره ها . ارگانها . شرکتها و الا آخر......... بندی دارن که...
-
!
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 13:22
چرا ما ایرانیها درست بشو نیستیم:|. نه واقعاً چرا؟؟؟البته نه کل هوم . ولی اکثراً جو که میگیرد ، بد میگیرد.به قول برادرمان آدم را سگ بگیرد جو نگیرد. مدتی است که در شبکه های اجتماعی با پست هایی مواجه میشوم که به مسخره کردن سخنان زیبا و شیوای دکتر شریعتی میپردازند. نه واقعاً چی فکر کردن این کوته فکر های بیسواد...
-
نیمه گم شده ام
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 21:49
نمیگویم امامم چون کلمه مقدس امام را اینان از جلوی چشمانم انداخته اند.پس معبودم بین من و شما رازی بزرگ هست که آینده ام را در برگرفته ..من هم منتظرم که روزش بیاید . شاید برای من هم آمدنی در راه باشد. تا هستم ممنانم عزیزم. ممنانم که دلم را روشنی بخشیدی و امیدوار .انتظارم به انتظارت گِره خورده عزیزم +توی لیست مطالبم...
-
حج
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 16:43
یه هفته قبل بهاره قرار بود واکسن قبل از سفر حج را بزند.به من زنگ زد و گفت : " منو تنها نزار ".از آنجایی که ما کلی دختر خوبی هستیم همراهیش کردیم .چقدر ذوق و شوق برای این سفر داشت .قول یه سوغاتی کوچک تبرُکی را هم به من داده بود توی راه مغز من را خورد.ینی از بس ذوق داشت این چند وقته همه ی حرفهایش بوی سفر حجش را...
-
بازار داغ فوتبال تو این روزا
شنبه 10 تیرماه سال 1391 16:49
گاهی اوقات به این طرفدارهای پر و پا قرص فوتبال که فکر میکنم...برایم یه سوال پیش میآید که " آیا برای عقب نماندن از قافله شرط بندی ، بدو بیراه گفتن، خودنمایی، و خیلی چیزهای دیگر ... اینطور خودشان را به آب و آتش میزنن!!! یا نه!!!؟؟؟ واقعاً عاشق و دل باخته و شیفته و مجنون و تلف شده ی تیم و بازکنانشان...